«شغال» نه بهلحاظ ساختاری توانسته جایگاهی در کنار تولیدات خوشساخت سالهای اخیر پیدا کند و نه از منظر مضمون، واجد رویکردی اندیشمندانه است. آنچه باقی میماند، سریالی است که بیش از هر چیز با تصویرسازی نادرست از جایگاه متجاز به عنف نشان میدهد و احکام شرعی را نادیده میگیرد. شغال تجاوز را عادی سازی و متجاز را تطهیر میکند.
روایت، خانوادهای را نشان میدهد که بهظاهر قرار است آینه بحرانهای امروز باشد، اما آنچه میبینیم، بیشتر یک آشوب بیمنطق است. روابط بین شخصیتها بهقدری پر از خیانت و سوءظن است که دیگر اثری از گرمای خانه و پیوند عاطفی باقی نمیماند. اینجا مسئله فقط «نمایش مشکل» نیست؛ مشکل اصلی این است که سریال هیچ تلاشی برای تحلیل یا نقد این وضعیت ندارد و در عوض، نوعی عادیسازی بیهدف «تجاوز و متجاوز» را پیش میبرد.
در مقدمه سریال کامیار (امیرحسین فتحی) سر میز قمار زمین خانوادگیاشان را به سامی (علیرضا زمانینسب) میبازد و سامی پیشنهاد میکند از خیر گرفتن سند میگذرد به شرطی کامیار به آوا در حضور آنان تجاوز کند، حتی نمونه ترکی این سریال، مجموعه فاطما گل نیز مرزشکن برای اشاره به یک موقعیت کملا بی اخلاق نیست و نکته جالب این است که در ادامه کامیار که در مصرف مشروب و مخدر در قسمت اول هیچ ملاحظه و مخدودیتی را رعایت نمیکند و تن به خواسته سامی میدهد، به تدریج تطهیر میشود و به عنوان یک کاراکتر زجرکشیده نشان داده میشود. اگر برای این کاراکترها عقوبت سختی درنظر گرفته میشود.
از سوی دیگر، «شغال» در نشاندادن روابطی که در شرع مقدس مشخصی دارند، بیاحتیاط عمل میکند. چند صحنه هست که مرزهای اخلاقی را بهسادگی زیر پا میگذارند؛ بدون آنکه به پیامد یا معنای این رفتارها پرداخته شود. این صحنهها بیشتر از آنکه جسارت هنری به حساب بیایند، شبیه میانبری برای شوکهکردن مخاطباند و همین، قبحشکنی بیمنطق را تداعی میکند.
حتی اگر از محتوا بگذریم و سراغ فرم برویم، باز هم چیزی نصیب تماشاگر نمیشود. فیلمنامه ساختار محکمی ندارد؛ گرهها یا از همان ابتدا لو میروند یا نصفهکاره رها میشوند. شخصیتها تیپهاییاند که هر لحظه میتوانند هر کاری بکنند، چون انگیزهای پشت رفتارشان نیست. کارگردانی هم برخلاف انتظار از توفیقی، بهجای خلق فضایی پرتعلیق، به نماهای کلیشهای و ریتمی کند بسنده کرده. طراحی صحنه، نورپردازی و حتی موسیقی هم نتوانستهاند برای سریال هویتی مشخص بسازند؛ همهچیز انگار در پسزمینهای خنثی اتفاق میافتد.
آسیب به مفهوم خانواده از رهگذر تمثیل سطحی
ادعای سریال، پرداختن به روابط و بحرانهای یک خانواده است؛ اما نتیجه نهایی، روایتی آشفته و فاقد تحلیل است. شخصیتها در فضایی بهظاهر نمادین، ولی در حقیقت سطحی، دائماً در حال عبور از خطوط اعتماد و اخلاقاند؛ خیانت، سوءظن و دروغ به عنصر محوری روابط بدل شده است. این بازنمایی، نه در مقام هشدار اجتماعی و نه در جایگاه نقد هنری، هیچ دقت یا موضع روشنی ندارد. در جامعهای که خانواده هنوز ستون اصلی هویت فرهنگی است، چنین برخوردی نه بازخوانی مسئله، بلکه تخریب بیدلیل بنیان آن تلقی میشود.
قبحشکنی و فقدان مسئولیت اجتماعی
«شغال» در برخی صحنهها از نمایش آشکار روابط خارج از چارچوب ابایی ندارد؛ روابطی که در فضای رسانهای کشور همواره نیازمند دقت در شیوه بازنماییاند. اثر، بهجای تحلیل پیامدهای اخلاقی یا دراماتیک این رفتارها، با لحنی خنثی و گاه جذابنما آنها را در قاب تصویر مینشاند. این شگرد، نه جسارت هنری که بیتوجهی به مسئولیت اجتماعی است و میتواند به قبحشکنی و عادیسازی روابطی بینجامد که برای جامعه ایرانی مرزبندی اخلاقی دارند. هنر اگر قرار است خطوط قرمز را به پرسش بگیرد، باید زبان و ساختار متفکرانهای داشته باشد؛ «شغال»، اما صرفاً با اغواگری سطحی به سراغ این موضوعات رفته است.
ضعفهای فیلمنامه و روایت
از منظر فیلمنامه، «شغال» با معماری روایی سستی روبهرو است.
• گرههای داستانی یا از همان ابتدا قابل پیشبینیاند یا در نیمهراه رها میشوند.
• شخصیتپردازی به تیپهای یکبعدی محدود است و مسیر تحولی برای آنها تعریف نشده؛ در نتیجه، واکنشها و تصمیمها اغلب فاقد منطق دراماتیک است.
• لحن اثر نیز میان ملودرام خانوادگی و معمای جنایی سرگردان است و هیچیک را به سرانجامی منسجم نمیرساند.
این ضعفها باعث میشود تماشاگر بهجای پیگیری داستان، مدام با ناپیوستگی و فقدان انگیزه در شخصیتها مواجه شود.
کاستیهای هنری و اجرایی
حتی در سطح کارگردانی و زبان بصری، «شغال» عقبگردی آشکار نسبت به برخی آثار قبلی توفیقی است. • میزانسنها ساده و کلیشهایاند و از آنها نمیتوان رمزگذاری یا معنای بصری استخراج کرد.
• ریتم تدوین یکنواخت است و تعلیقی که برای ژانر معمایی ضروری است، شکل نمیگیرد.
• طراحی صحنه و نورپردازی، نه هویت فضا را میسازد و نه با موقعیت درام نسبتی پیدا میکند. لوکیشنها غالباً همچون پسزمینهای بیروح، تنها برای پر کردن قاب به کار رفتهاند.
• موسیقی نیز، بهجای تقویت بار عاطفی یا تعلیق، به صدایی خنثی و گاه تکراری تقلیل یافته است.
تمام این عناصر نشان میدهد که سریال فاقد «ارزش ساختی» است؛ یعنی حتی اگر مضمون آن را کنار بگذاریم، از منظر زبان هنری و کیفیت تولید هم حرفی برای عرضه ندارد.
«شغال» میتوانست فرصتی باشد برای ارائه روایتی دقیق از فروپاشی تدریجی یک خانواده در قالبی معمایی؛ اما کمتوجهی به بنیانهای فنی و اخلاقی، آن را به مجموعهای از صحنههای شلوغ و تهی از معنا بدل کرده است. این اثر نه در مقام درام، واجد انسجام است و نه در مقام تجربه فرمی، دستاوردی دارد. مهمتر آنکه، با بازنمایی غیرمسئولانه روابط خارج از چارچوب و نادیدهگرفتن حساسیتهای فرهنگی، بهجای کمک به فهم عمیقتر مسائل خانوادگی، نهاد خانواده را در معرض تصویری بیریشه و بیثبات قرار میدهد.
در شرایطی که شبکه نمایش خانگی نیازمند آثاری متفکر، خوشساخت و همزمان مسئول است، «شغال» نمونهای است از هدررفت امکانات تولید؛ سریالی که نه در خاطر خواهد ماند و نه میتواند در سپهر آثار جدی، جایگاهی برای خود دستوپا کند.
در نهایت، «شغال» بهجای آنکه اثری جسورانه درباره بحرانهای خانوادگی باشد، شبیه کاری است که هم در محتوا و هم در ساخت، میانبر زده و همهچیز را به سادهترین شکل رها کرده است. این مجموعه نه نقدی جدی به نهاد خانواده دارد، نه روایتی تازه از فروپاشی عاطفی ارائه میکند و نه حتی از نظر هنری میتواند سرپا بایستد. نتیجه، سریالی است که با ادعای معما وارد شد، اما به محصولی تبدیل شد که نه معمایی است، نه درامی عمیق و نه یادگرفتنی از منظر هنری.